*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
" توکل "یکی دیگر از پایه های استوار زندگی پیامبر اکرم (ص) ومؤمنین واقعی است که اهمیت زیادی دارد .[1] اگر به قرآن کریم مراجعه کنیم ، آیات و نمونه های زیبایی در این باب پیدا خواهیم کرد ؛ در میان آیات و داستان های زیبای این کتاب عزیز ، " نوح "را می بینیم که در مواجهه با دشمنان لجوج ،اخم به ابرو نیاورد و با نیروی توکل در مقبل آنان ایستاد . " موسی " ویاران اندکش را مشاهده می کنیم که در محاصره ی فرعون ولشکر او قرار گرفتند و فرعونیان با تمام تجهیزات خود در تکاپو برای جذب یاران موسی به سمت دستگاه شیطانی خود بود ، اما موسی تنها با یک کلمه کار را به نفع خود تمام کرد و آن صحبت از توکل بود که فرمود :اگر می خواهید مؤمن باقی بمانید و اهل نجات باشید ،باید به خدا توکل کنید . [3] اگر ما بودیم چه می کردیم ؟! تصور کنید در یک مکان خوش آب و هوا زندگی می کنید .در همین حال از جانب خدا دستور می آید که زن و بچه و تمام عزیزانت را به منطفه ای ببری که بیابان است و از آب و خوراک و ...هیچ خبری نیست . واقعاً اگر ما بودیم چه می کردیم ! از یک طرف مطمئن هستیم که دستور از جانب خدا است واز طرفی هم این منطقه قابل زندگی و سکونت نیست . شاید اگر ما بودیم می گفتیم : " خدایا از این امتحانت بگذر " یا هزار ویک بهانه می آوردیم که آن کار را انجام ندهیم اما ابراهیم دست عزیزانش را گرفت وبه مکه ،سرزمینی که هیچ نشانه ای از سکونت در آن دیده نمی شد ، برد . وقتی هاجر سرزمین را دید ،گفت :تو می خواهی در این سرزمینی که هیچ چیز ندارد ،نه آبی ،نه مونسی ،نه گیاهی ما را رها کنی ؟ [4] اما ابراهیم ذره ای تردید و اضطراب نداشت و آرامش خاصّی در چهره اش نمایان بود .چرا ؟چگونه می شود که درشرایط سخت این گونه بود ؟ ابراهیم دلش به جایی گرم بود وخیالش راحت . زیرا به یقین می دانست که حرف چه کسی را گوش می کند و به او اطمینان و توکل صد در صد داشت. توکل چیست ؟ شاید بپرسی این توکل با این همه توانایی که توصیف می کنی ، چیست ؟ از کجا و چگونه باید تهیه شود ؟ توکل به معنای " وکیل گرفتن در کاری و اعتماد به وکالت او " است .معمولاً همه ی انسانها وقتی با مشکلی روبرو می شوند که احتمال می دهند خودشان از پس انجام آن بر نمی آیند ، به سراغ افرادی می روند که در حل آن مشکل تخصص داشته باشند . به عنوان مثال اگر کودکی بیمار شود ، پدر و مادر او برای مداوایش نزد متخصصی می روند که در مورد آن بیماری تخصص بالایی داشته باشد . حال ما انسانها جای این را ندارد که کمی بیاندیشیم و ببینیم که وقتی یک جسم که مادی است ، بیمار می شود نیاز به درمان دارد ،چه طور است که روح معنوی و وسیع نیاز به تکیه به پناهگاهی ندارد؟! گاهی اوقات انسان ها چوب حراج به انسانیّت خود می زنند وروح خود را در بازار به حراج می گذارند . گاهی این بشر به قدری به عقل و زرنگی خود اعتماد می کند که هیچ کس را جز خودش قبول ندارد . واقعاًچرا این گونه می شویم ؟! بیماری واگیر دار شاید جواب این چراها این باشد که ما هنوز به این باور نرسیده ایم که دشمن قدری داریم . دشمنی که همه فن حریفه و لحظه به لحظه در کمین ما نشسته و قسم یاد کرده که همه را اغوا خواهد کرد . هنوز باور نکرده ایم که دشمن ما با ابزار دنیا وزرق و برق های آن در لیست بیماری های واگیر دار وجود دارد و ما آن را نادیده گرفته ایم . هنوز باور نکرده ایم که ما نا توانیم و به خودی خود شکستنی هستیم .مگر ابلیس بعد از آن همه عبادت با کبر خود ،بیچاره نشد ؟! مگر طلحه وزبیر نبودند که به خاطر طمع به رزق بیشتر به مقابله با امامشان بر خاستند وجنگ جمل را راه انداختند .مگر در صحرای کربلا نبودند کسانی که از سجده ی ظاهری فراوان ، پیشانی هایشان پینه بسته بود ، اما دستان همان آدم های به ظاهر نماز شب خوان به خون حسین ، آغشته شد . اگر فقر وناتوان بودنمان را باور کنیم ویقین داشته باشیم که شکستنی هستیم ، قطعاً به این موضوع پی خواهیم برد که به یک پناهگاهی نیاز داریم که بتواند ما را از شیطنت های ابلیس حفظ کند . به چه چیز و چه کسی پناه ببریم ؟! تا اینجا فهمیدیم که اگر بخواهیم خود را بی نیاز بدانیم ، ضرر بزرگی کرده ایم وطغیان خواهیم کرد .[5] بنابر این هیچ یک از مادیات و ثروت و قدرت نمی توانند پناهگاه و تکیه گاه خوبی برای ما باشند ، در ضمن این تکیه گاه نمی تواند بشری مثل ما باشد ، چرا که مانند ما ناتوان ،فقیر و بی پناه خواهد بود . نسخه ی نهایی وشفا بخش ما به دنبال کسی می گردیم که تمام دشمنان ما را بشناسد و راه مقابله با آنان رانیز به ما آموزش دهد . بله ، او کسی نیست جز خدای قادر و توانا .خدایی که اگر پشتیبانی ما را برعهده گیرد ،اگر تمام دنیا نیز علیه ما قیام کنند ،با وجود او موفق نخواهند شد .[6] اگر بنا بود که پس از نمازمهایمان وارد بهشت خداشویم و همه ی انسانها صالح می شدند و کار وتلاشی نبود ، دیگر پاداش و عقوبت معنایی نداشت . قوی ترین مردان آهنین وقتی خود را عاجز و فقیر و ناتوان دانستیم وفهمیدیم که شکستنی وسست هستیم ، باور خواهیم کرد که تنها خدا است که می توان با اطمینان خاطر به او تکیه کرد و با سخن پیامبر که فرمودند :توکل توشه ی جاده ی زندگی من است ؛ [7] ، نیرو واشتیاقمان به توکل چندین برابر خواهد شد . اکنون می توانیم نصیحت و سخن رسول اکرم (ص) به اباذر را باتمام وجود لمس کنیم که فرمودند :" اگر دوست داری قوی ترین مردم باشی ، پس تنها بر خدا توکل کن ."[8] همه چیز هست جز توکل ! گاهی اوقات در زندگی می گوییم : " من همیشه به خدا توکل می کنم ."اما وقتی به عمق زندگی ها وارد می شویم ، می بینیم در این سرای زندگی همه چیزهست جز توکل ! به قول شهید مطهری ؛ هدف توکل بر خدا این است که از یأس وترس فاصله بگیریم ، وبا عمل به حق ، در جادّه ی عبودیّت به آرامش برسیم . اما امروز ، برخی توکّل را به گونه ای معنا می کنند که از آن بوی مردگی و سکون وعدم جنبش به مشام می رسد ،برخی هروقت بخواهند وظیفه را از خود دور کنند وآن را از سر بیاندازند ، به توکل می چسبند .[9] معنای توکل این نیست که وقتی تشنه شدیم ،سیراب شدنمان را به خدا واگذار کنیم ویا دست از کار و تلاش بشوییم و در گوشه ای بنشینیم ورازو نیاز وعبادت کنیم . چگونه برخی به خود اجازه می دهند که کار نکردن ها و استفاده نکردن از عقل خود را در مسائل به اسم " توکل ومصلحت " توجیه کنند؟! اگر بنا بود که پس از نمازمهایمان وارد بهشت خداشویم و همه ی انسانها صالح می شدند و کار وتلاشی نبود ، دیگر پاداش و عقوبت معنایی نداشت پی نوشت ها : 1- التوکل خیر عماد /میزان الحکمة /ج 4/ ص 3656 2- یونس /71 3- یونس /84 4- ابراهیم /37 5- علق /6 6- آل عمران /160 7- جامع احادیث شیعه /ج 14/ص 230 8- بحارالانوار /ج 74/ص 87 9- مطهری /حق و باطل /ص 123
:قالبساز: :بهاربیست: |